سلام
به وبلاگ من خوش آمدید.این وبلاگ جهت ارائه مقالات فقهی وحقوقی برای دانشجویان عزیزاین رشته هاطراحی شده است.امیدوارم موردقبول واقع شود.دوستان عزیزم لطفاباارائه نظراتون مارایاری کنید.هم چنین شماعزیزان میتوانیدمقالات خودتون رودرهرزمینه ای که باشه باعضویت دروبلاگ ارسال کنیدتادروبلاگ درج شود.درضمن این وبلاگ به 36زبان دیگرنیزقابل ترجمه است کافی است پرچم کشورموردنظرراانتخاب کنیدتاترجمه شود.
باتشکرفراوان:محمدپور
ولاتَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ...؛ چيزى را كه به آن علم ندارى، دنبال مكن.(2) برحسب كلام خداوند كه پيروان خود را از اقدام ناآگاهانه برحذر مىدارد وآنان را به سوى «علم» فرا مىخواند، بر هر دختر و پسرى لازم است كه بامطالعه كتابهاى معتبر و دريافت تجربههاى موفق ديگران در زمينه «خانواده» و شركت در جلسات آموزشى، خود را به روشنايى دانش برسانند و از تاريكىهاىجهل و تقليد و الگو پذيرىهاى باطل برهانند. دختر و پسرى كه جايگاه با اهميت خود را در خانواده بشناسند و از حقوقخانوادگى و احكام ويژه آن و نيز از وظايف خود نسبت به طرف مقابل و «بايدهاو نبايدها»ى دوره «آشنايى اوّليّه تا فرزنددارى» آگاه باشند، كمتر دچارشكست خواهند شد. جوانى كه علتها و عوامل موفقيت يا تلخ كامىهاى خانوادگى را مىداند. وتجربه ديگران را محترم مىشمارد، مىتواند قدرت تجزيه و تحليل امورخانوادگى و پيشبينى خطرهاى احتمالى را در خود قوى سازد و از ابتدا راهعذرهاى غير موجّهى همچون «نمىدانستم»، «گول خوردم»، «كسى به من گوشزدنكرده بود»، «فكرش را نمىكردم»، «اى كاش...» را به روى خود ببندد و بادرايت و هوشيارى، قدم به مراحل تشكيل خانواده بگذارد. در پرتو همين آگاهى، جوان مىتواند معيارهاى متناسب با موقعيت خود را براىگزينش همسر تعيين و فهرستى از شرايط، شاخصها و بايستگىها را فراهم كندكه در مرحله دوم به توضيح آن مىپردازم. به دوستان جوان توصيه مىشود علاوه بر افزايش سطح آگاهى نسبت به كلّيّاتمعارف اسلامى و اخلاق اجتماعى و مطالعات سياسى - اجتماعى، به بررسى ارزش وضرورت خانواده، هدف از تشكيل خانواده، وضعيّت خانواده در اسلام و جوامعغير اسلامى، علل طلاق و ستيزهاى زناشويى، ضرورت ازدواج، اهداف و مزاياىازدواج، عوامل موفقيت ازدواج،(3)تأثير بزرگان خانواده و استقلال رأى، مَهر،(4)جهيزيه، شيوه صحيح خواستگارى، حقوق زن و شوهر در مراحل قبل از عقد و در حين عقد و پس از آن،(5)متن عقد و سند ازدواج،(6)شروط ضمن عقد،(7)تمهيدات پذيرش فرزند، صله رحم و ديگر امور ذى ربط بپردازند.
مرحله دوم: تعيين معيار
داشتن هدف مشخص، لازمه زندگى هر موجود زنده است؛ ولى در تبيين جايگاه «معيار»، به نظر مىرسد همانگونه كه هر كارفرما براى تهيه واحد مسكونى،كمّ و كيف ساختمان مطلوب خود را براى معمار بيان مىكند تا معمار بر طبقهمان نياز و سليقه عمل كند، در تشكيل خانواده نيز لازم است طرفين، نوعنياز و سليقه شخصى را به صورت شفّاف و به عنوان شاخصِ مطلوبيت تعيين كنندو براساس همان شاخصها حركت را از نقطه «زندگىمجردى» آغاز و تا مقصد «زندگى خانوادگى» ادامه دهند. تعيين شاخص براى گزينش همسر، همانند داشتن چراغ روشن براى وسيله نقليه درجاده تاريك است كه عموماً اوليا و به خصوص جوانان نسبت به جايگاه اين دوعنصر (هدف و معيار) در سرنوشت انسان بىتوجهاند؛ زيرا چه بسيارخانوادههايى تشكيل مىشود كه طرفين يا هدف مشخّصى از ازدواج ندارند و يادر اثر نداشتن معيار روشن، به صورت تصادفى در زير يك سقف قرار مىگيرند ودر نتيجه، از استحكام لازم برخوردار نيستند و باكوچكترين لغزشى سقوطمىكنند. بنابراين، ازدواجى كه فقط با معيار ناقص «زيبايى» يا «تمكّنمالى» شكل گرفته باشد، به پايدارى و موفقيت آن چندان اميدى نيست.
«معيار» در همه ابعاد زندگى دختر يا پسر قابل تعيين است؛ از جمله نسبت بهميزان تديّن، افكار سياسى - اجتماعى، فرهنگ ملى و اقليمى، اصل و نسبخانوادگى، خُلق و خو، سطح تحصيلات، توانمندىهاى فنّى - هنرى، اندام وظواهر جسمى، سن و سال،(8)تمكّن مالى، خويشاوند يا غير خويشاوند بودن، شغل، اعتبار خانوادگى واجتماعى، سليقهها، خانه دارى، نحوه معاشرت، حساسيتها، عواطف و غيره. پسسزاوار است هر جوان (دختر و پسر) از روى تدبير و مآل انديشى، با مطالعهكتابها و منابع معتبر و نيز مشورت و بهرهگيرى از تجربههاى ديگران، درهر يك از ابعاد زندگى طرف مقابل، داراى معيار باشد، تا همسر آينده خود رابر طبق همان معيارها گزينش كند. براى عملى كردن اين مرحله، هر يك ازابعاد ذكر شده را بر روى صفحه نوشته و خواستههاى خود را پيرامون آنموضوع، مشخص مىكند؛ مثلاً در موضوع «ميزان تديّن» مىنويسد:
- همسرم بايد كسى باشد كه از روى عمد، كار واجب مثل نماز و روزه را تركنكند؛
- دانسته و عمداً مرتكب گناه نشود؛
- طهارت و نجاست را رعايت كند؛
- در مسائل شرعى از مرجعى مشخّص تقليد كند؛
- از مصرف كردن اموال ديگران به خصوص اگر ناراضى باشند اجتناب كند؛
- اهل دروغ و غيبت نباشد؛
- مقيّد به پرداخت خمس و زكات باشد؛
- در آمد حلال داشته باشد. يا پسر در زمينه «شغل»، يكى از گزينههاى زير را مىنويسد:
- دوست دارم همسرم به صورت پاره وقت در بيرون از منزل كار كند؛ امّا در محيطى كه همه همكارانش زن باشند؛
- دوست دارم خانم در داخل منزل، فعاليت در آمدزا داشته باشد؛
- دوست دارم همسرم فقط به تحصيلات علمى بپردازد تا سطح آگاهى او افزايش يابد. همچنين دختر نسبت به شغل همسر آينده، يكى از موارد زير را انتخابمىكند:
- اگر همسرم كارمند دولت باشد بهتر است؛
- همسرم نظامى باشد؛
- چند شغلى نباشد؛
- شغلى كه زمان آن محدود به ساعاتى از روز باشد؛
- شغل، آزاد ولى شرافتمندانه و محترم باشد. در تعيين معيار، چند نكته حايز اهمّيّت است:
1. هيچ دختر و پسرى، خويشتن را كمال يافته نپندارد و از معايب خود غافلنباشد؛ زيرا به فرموده امام على(ع): «مِنْ أشَدِّ عُيُوبِ المَرْءِ أنتَخْفى عليه عُيُوبُه؛ از بدترين معايب شخص اين است كه عيبهاى خودش رانشناسد».(9)
2. از آنجا كه در زندگى «دنيا» همگى در مسير «تكامل» (حركت از نقص به سوىكمال) هستند، يافتن همسرى كه از همه جهات، كمال يافته باشد، يا غير ممكناست يا بسيار دشوار و طاقت فرسا. يكى از محققان در مقالهاى مىنويسد: غالب دختران و پسران جوان به دنبال همسرى مىگردند كه از هر لحاظبهدلخواه آنان باشد. هيچ عيبى نداشته، سراپا حُسْن باشد؛ همسرى كه سالهادر رؤياهاىشان با او زندگى كرده و از بودن با او لذّت بردهاند. اين قبيل آرمان گرايى در ازدواج، مخلّ بهداشت روانى و منشأ تنيدگىهاىفزاينده است. هم زن و هم شوهر بايستى اين نكته را بپذيرند كه همسر ايدهآلاساساً وجود ندارد. هر كس داراى يك سلسله ويژگىهاى خوشايند و يك سلسلهويژگىهاى ناخوشايند (آن هم از زاويه ديد ما) است و ما بايد تصميم بگيريمكه آيا ويژگىهاى مثبت او از ديد ما بر ويژگىهاى منفى برترى دارد يا نه. بدين ترتيب، انتظار ما از همسرمان كمتر شده، توقعاتى از همسرمان خواهيمداشت كه او قادر به برآوردن آنهاست.(10)
3. وجه مشترك همه معيارها، تشابه، جور بودن و هم سطح بودن طرفين است كه درمتون اسلامى، از آن به «كُفوِيَّت» تعبير شدهاست. محقق نامبرده درمقالهاش مىنويسد: دختر و پسر بايستى از جنبههاى مختلف با يكديگر تشابه داشته باشند تازندگى آنها خوشايند و با دوام باشد. در زير به پارهاى از اين وجوه تشابهاشاره مىكنيم:
1. مذهب؛
2. فرهنگ؛ اگر دختر در خانوادهاى بزرگ شده باشد كه واجد ويژگى «زن سالارى» باشد ومرد در خانواده «مرد سالار» تحول يافته باشد، امكان زندگى خوشايند و مداومكاهش مىيابد.... مردى كه به خرافات خاص يك فرهنگ اعتقاد دارد نمىتواند زندگى راحتى داشتهباشد؛ مگر اينكه با دخترى كه داراى باورهاى مشابهى است ازدواجكند.
3. ويژگىهاى جسمانى از نظر رنگ پوست، قد و غيره؛
4. تحصيلات؛
5. طبقه اقتصادى - اجتماعى؛ هر چه سطح اقتصادى دو خانواده دختر و پسر به هم نزديكتر باشد، امكانبروز تنيدگىها بيشتر كاهش مىيابد....
6. هوش؛
7. سنخيّت شخصيّتى.(11) كارشناس ارشد علوم تربيتى و مشاوره، آقاى محمدباقر نظرى، در همين خصوص مىگويد: ازدواج، پيوند دو انسان است و آندو بايد در فرهنگ، اقتصاد، اندام، محيطزندگى، سواد و غيره با هم سنخيّت داشته باشند و اين درسى است كه «طبيعت» به ما مىدهد؛ زيرا در بين درختان ميوه، آلبالو را به گيلاس پيوندمىدهند، امّا گردو با گيلاس قابل پيوند نيست؛ چون سنخيّت ندارند. اينسنخيّتى كه مورد تأكيد اسلام است، عين عدالت است؛ زيرا به تجربه ثابت شدهكه ازدواج دو نفر با نداشتن سنخيّت، يا ازدواج ناپايدارى است و يا ثمره آنپيوند (فرزند)، ثمره مفيدى نخواهد بود. يكى از كارشناسان ارشد روانشناسى در تحقيقى تحت عنوان «كبوتر با كبوتر، باز با باز» مىنويسد: در تحقيقى كه روى 1800 جوان انجام شد، اين نتيجه به دست آمد كه داشتننگرشها و ارزشهاى مشابه، جزء مهمى از روابط دوستانه و روبه رشد است؛پرسش شوندگان در موضوع ازدواج پاسخ دادند ما سعى مىكنيم با فردى ازدواجكنيم كه هر چه بيشتر شبيه خودمان باشد.(12)
4. هر چند كه معيارها به حسب اختلاف سليقه اشخاص، گوناگون است، امّا نبايداز ياد برد كه آن معيارها بايد با وضع و موقعيّت فعلى سازگار باشد و ازخيال بافى و ترسيم نقشه زندگى در فضاى رؤيايى و توأم با آرزوهاى دورودرازكه احتمال تحقق آن ضعيف است، اجتناب شود. از امام على(ع) دراين خصوص روايتشده: «الْأَمَلُ خادعٌ غارُّ ضارُّ؛ آرزو، مكركننده فريبدهنده زيانرساننده است».(13)
5. معيارها به شكلى تعيين شوند كه در مرحله تحقيقاتِ ميدانى، قابل بررسى وآزمون باشند؛ مثلاً «داشتن صفا و صميميّت» را نمىتوان از معيارها برشمرد؛چون قابل تحقيق نيست.
6. به آداب و رسوم اصيل و سنتهاى جامعه احترام گذاشته شود و در تعيينمعيارها دخالت داشته باشند؛ زيرا آن سنتهايى كه به گفته علاّمه شهيدمطهرى، از معالى اخلاق و مجاهدات و مبارزات گذشته و از خصايص مقدس انسانىو تلاشهاى او براى حاكم ساختن عدل و نيكى و (فضايل) نشأت گرفتهاند،حاصلشان زنده ماندن و حركت و رفاه و شكوفايى ملتهاست. برخلاف آن سنتهايىكه از جهل و دنياپرستى و روابط ظالمانه اجتماعى سرچشمه مىگيرند؛ كه نتيجهآنها عقب ماندن، انحطاط، تحميق و اسارت مردم است.(14)
7. بناى زندگى ساده و داشتن خانوادهاى به دور از تجمّل را براى خود ضرورى بداند و از ابتدايىترين مرحله، خود را بدان ملزم ببيند. آقاى رضا اصفهانى، با بهرهگيرى از كلام پيامبر اكرم(ص) در نهجالفصاحه كهمىفرمايد: «آكُلُ كما يأكُلُ العَبدُ و أجْلِسُ كما يَجْلِسُ العَبْدُ؛من مانند بردگان غذا مىخورم و مانند آنها بر زمين مىنشينم»، مىنويسد: برخى از مردم عادت كردهاند كه زندگى تجمّلى داشته باشند و به همين جهت،از منزلشان، ميهمانىهايشان، لباس و رفتار و ديگر مسائل زندگىشان همه جاتجمّل مشاهده مىشود و از آن ساده زيستى كه در زندگى بىآلايش و با صفاىانسانهاى وارسته وجود دارد هيچ ندارند كه هيچ، بلكه ساده زيستان را كه درراهى جز راه آنان گام برمىدارند، با برچسبهايى همچون «بىتمدن»، «عقبافتاده» و مانند اينها، مورد تمسخر قرار مىدهند؛ حال آنكه، آنان آن قدردر تجمّل پرستى خود غرقشدهاند كه معناى اين تعبيرات را كه بيش از هر كسشامل حال خودآنها مىشود نمىفهمند؛ چون اگر معناى تمدن را مىفهميدندمىدانستند كه سادهزيستى، با تمدن منافاتى ندارد؛ و نيز مىدانستند كهبرچسب عقب افتادگى، شايسته خود آنهاست كه براثر فرورفتن در زندگى تجمّلىو دل بستن به مظاهر مادّى، از كاروان تكامل انسانيت عقب افتادهاند. به هرحال، ساده زيستى شيوه مردان خداست؛ همچنان كه تجمّل پرستى راه كسانى استكه به خاطر دور بودن از معنويت، دل به دنيا بستهاند.(15)
مرحله سوم: احراز آمادگى شخصى
لازم است جوان به رغم برخوردارى از سن بلوغ، آمادگى و صلاحيّت خويش را ازجهات مختلف براى قدم نهادن به وادى ازدواج به اثبات رساند و توانمندىاشرا در قبال پذيرش مسؤوليت خانواده احراز كند؛ كه برجستهترين جهات آمادگىعبارتند از:
- بلوغ فكرى و رشد عقلى؛
- سلامت روانى؛
- داشتن حدّاقل بيست سال سن؛
- نداشتن اعتياد؛
- سلامت جسمانى مرتبط با توليد مثل؛
- توانايى اداره خانواده جديد (مديريت خانوادگى)؛
- خدمت نظام وظيفه يا معافيت دائم (ويژه پسران)؛
- اشتغال (ويژه پسران).
مرحله چهارم: جستوجو و شناسايى ابتدايى
به اقتضاى طبع انسانى، پسر خانواده پس از احراز صلاحيّت، تصميم به ازدواجگرفته و تقاضاى خود را مبنى بر همسر گزينى، در درجه اوّل به اطلاع اوليارسانده و سپس با بستگان و - در صورت فقدان آنها - با دوستان صميمىخود درميان مىگذارد و از آنان در شناسايى همسر مطلوب خود استمداد مىجويد. اين روش، عاقلانهترين و كارآمدترين شيوه ممكن است كه هر جوان دورانديش آنرا بر مىگزيند و در كمال وقار و عزّت نفس و نيز با حفظ متانت و حيثيّت،مسير خردمندانه را مىپيمايد. او با صرف نظر از تعهّدات دينى، بلكه برحسبشرافت و غيرت و مردانگى، هيچگاه حاضر نمىشود شخصاً در كوچه و بازار بهاميد واهىِ همسريابى، پرسه بزند و همچون صيادى در بوستانها و معابر و محلتلفن عمومى به كمين دختران نشسته و در صورت امكان، با آنان به گفتوگونشيند؛ زيرا: جوانى كه صلاحيتهاى لازم براى تشكيل خانواده را داراست، احساس بىنيازىكرده، هرگز تن به خفّت نفس نمىدهد تا ذليلانه همچون گدايان در حضورديگران زانو به زمين زند و همچنانكه آن گدا «پول خُرد» طلب مىكند، او «زن» طلب كند؛ بهويژه اگر مورد تعرض و تمسخر و بى مهرى نيز قرار گيرد، كهدر اين صورت، خود به مقام والاى انسانى خويش اهانت كرده است و از پيامبراكرم(ص) در اين خصوص روايت شده كه فرمود: «لا يَنبَغي لمؤمن أن يُذِلَّنَفْسَه؛ براى هيچ مؤمنى سزاوار نيست كه خودش را نزد ديگران ذليل كند».(16)و «اُطْلُبُوا الحوائجَ بِعِزَّةِ الْاَنفس؛ نيازهاى خودتان را با عزّت نفس بطلبيد».(17) جوان وارسته با در پيش رو داشتن «راه» خردمندانه، به «بيراهه» نمىرود. پسمىتوان پى برد كه بيراهه رفتن، از آنِ كسانى است كه در گفتار خود مبنى برتشكيل خانواده صداقت ندارند. آقاى رضا اصفهانى در توصيه اخلاقى خودمىنويسد: اگر مىخواهيد در كارهاى خود با ناكامى روبهرو نگرديد،بايد قبل از هر چيز راه ورود به آن كارها را بياموزيد و اگر آموختن آن،مدتى هم وقت شما را بگيرد باز وقتى حساب كنيد مىبينيد ضرر نكردهايد؛ چونوقتى انسان راه ورود به چيزى را ياد گرفت ممكن است موفقيتىرا كه شايد دهسال ديگر هم به دست نمىآورد در عرض يك ساعت به دست آورد ... كه امامعلى(ع) مىفرمايد: «التدبير قَبْلَ العَمَل يُؤَمِّنُ العِثارَ؛ عاقبتانديشى درست پيش از عمل، از لغزشها جلوگيرى مىكند».(18) جوان پاكدامن هرگز حاضر نيست عفّت عمومى و امنيت عمومى را براى نفع شخصى خود، مختل كند. جوان خردمند مىداند كه دختران عفيف به گفتوگوهاى خارج از محيط خانواده ودور از هدايت و اشراف اوليا، رضايت نمىدهند. پس ايجاد مزاحمت در مسيرزندگى آنها عملى غير انسانى است و بازى با احساسات ديگران نيز گناهىنابخشودنى است. جوان دور انديش به خوبى مىداند دخترى كه به آسانى با مرد بيگانه بهگفتوگوى خصوصى مىنشيند، شايسته همسرى نيست و همچنانكه امروز از اعتماداولياى خود سوء استفاده مىكند، فردا نيز ممكن است به همسرخود خيانت كند وبا ديگرى ارتباط مخفى برقرار سازد. جوان نيكوكار به خوبى مىفهمد كه اگر روزى با دخترى به خلوت بنشيند و ياتلفنى به صحبت بپردازد، قطعاً ديگر پسران هم به صورت تقليدى از او الگومىگيرند و با رواج يافتن چنين روابطى، جامعه دچار آنچنان فجايع انسانىنظير قتل، خودكشى، آدم ربايى، ناامنى و فحشا مىشود كه -بهاستناد آمار وارقام و گزارشهاى خبرى - نظام ابرقدرت نيز از كنترل آن عاجز است. به تعبير يكى از مشاوران خانوادگى: دختر فهيم مىداند كه ازدواج تلفنى و خيابانى، در همان خيابان و تلفن به پايان مىرسد. دختر و پسر خردمند به خوبى درك مىكنند كه دو جنس مخالف، همانند دو جريانفاز و نول برق هستند كه بايد از مسير سالم و در پوشش عايق بگذرند تا درجايگاه واقعى خود (نور افكن) به هم برسند و روشنايى بدهند. حال اگر درخارج از جايگاه اصلى به هم برسند، موجب اتصالى و فاجعه آتش سوزى خواهند شد.(19) پيرامون اين مرحله، رعايت چند نكته، خالى از لطف نيست: الف) از آنجا كه يكى از عوامل اختلاف خانوادگى و تنشهاى زناشويى،ناهمگونى طرفين در زمينه «فرهنگ» است، توصيه مىشود كه جوان براى حفظسنخيّت و كُفويّت، در محدودهاى به تفحّص و شناسايى بپردازد كه از لحاظفرهنگ، آداب و رسوم خانوادگى و شرايط اقليمى با محدوده زندگى او وخانوادهاش همخوان و هم افق باشد؛ مثلاً پسنديده نيست كه جوان آذرى درسيستان و بلوچستان به تفحّص بپردازد. ب) بيشتر معيارها برحسب ذوق، احساسات و جنبههاى روانى و فكرى هر شخصتعيين مىشود و قابل ديكته كردن يا تحميل و تقليد نيست؛ و آنچه در رواياتدينى درباره ويژگىهاى همسر شايسته بيان شده، توصيههايى است كه جنبهمشورتى دارد و كاملاً راهگشاست.
«مدل رفتار»، عنوان قطعه ادبى - تربيتى ديگرى است از حجةالاسلام و المسلمين آقاى جواد محدّثى كه پايان بخش اين مرحله خواهد بود.(20) نقاشى را از روى «مدل» مىكشند؛ و خط را از روى «سرمشق» تمرين مىكنند؛ خيّاطها، براى بريدن پارچه و دوختن لباس، به «الگو» نگاه مىكنند؛ و معمارها براى ساختن ساختمان، «نقشه» را مرتّب باز مىكنند و طبق آن كارمىكنند؛ بنّاها هم، پيوسته «تراز» و «شاقول» را به كار مىگيرند تا ديوارى كه بالامىآورند، كج و ناصاف نباشد. اينهمه دقّت براى چيست؟ هم جلوى اشتباه و اسراف و حيف و ميل شدن مصالح و ابزار و پارچه و امكاناترا مىگيرد، هم ضريب «صحّت عمل» و «دقّت كار» را بالا مىبرد و .... چهكارى عاقلانهتر از اين؟ نه ما كمبهاتر از «پارچه» و «آجر» و «صفحه» ايم، نه شكل دادن به روح و روان و منش و اخلاق ما، كم اهمّيّتتر از خيّاطى، بنّايى، خطّاطى و نقّاشى است. پس، بجاست كه ما هم در «چگونه بودن» خودمان، طبق الگو و مدل كار كنيم. رفتار و روحيّات ما نيز بايد با ملاك و معيارى، سنجيده و تراز شود، تا «خشتِ اوّلِ» تربيتِ روحى ما، كج گذاشته نشود، و گرنه، تا ثريّا ديواروجودى ما كج بالا مىرود. و احتمال سقوط ديوار كج بسيار است. از قديم هم گفتهاند كه: «بارِ كج به منزل نمىرسد»؛ مراقبتى دائمى و مواظبتى پيوسته لازم است. چرا بنّاها، هر رديف كه كار مىكنند، تراز مىگذارند، تا از ميزان بودنكار خويش، اطمينان پيدا كنند؟ زيرا اگر كنترل نكنند و چند رديف، اشتباهىساخته شود، هم خراب كردنش سختتر است، هم خسارتش بيشتر، هم معطّلىاشافزونتر! از كجا كه فكر و عملمان، روى «اصول» و «موازين» است؟ از كجا كه رفتارمان، از ديد عقل و شرع، «استاندارد» است؟ چگونه بودن خودمان را با كدام سرمشق، تطبيق مىدهيم؟ خصلتها و خصوصيّات اخلاقى ما را، كدام دستگاه، كدام مدل، كدام الگو و كدام ميزان، چك مىكند و سلامت و صحّت آن را تضمين مىنمايد؟ حضرت عبدالعظيم حسنى(ع)، كه بارگاهش در شهر رى است، عقايد و افكار خويش رابر امام عسكرى(ع) عرضه كرد، تا مطمئن شود «باور»ها و «معتقدات» او، درستاست. امام هم صحّت عقايدش را تأييد كرد. اينكه انسان خودش را به يك «معيار» و «الگو» عرضه كند، هم در زمينههاىفكرى است، هم روحى و اخلاقى، هم ديدگاهها و مواضع سياسى، هم عملكردها ورفتارهاى اجتماعى. هيچ كس هم از اين كار، بىنياز نيست. مگر آنان كه خودشان به مرحلهاى رسيدهاند كه «ميزان» شدهاند. به على(ع) چنين سلام مىدهيم كه: «السلام عليك يا ميزان الأعمال». وقتى آن حضرت، مدل و ملاك باشد، ديگران را با او مىسنجند، تا ميزان ومرتبه مسلمانى، اخلاق، اخلاص، حق گرايى، عدالتخواهى، آخرت جويى، خداطلبى،بندگى و وارستگى آنان روشن شود. چه كسى جرأت آن را دارد كه بگويد: من هر چه مىگويم، هر چه مىكنم، هرگونه كه هستم، همان است كه «بايد باشد»!... مگر آنكه «معصوم» باشد. و امثال ماها، معصوم نيستيم، پس محتاج آنيم كه همه روزه و هميشه، خودمانرا با «اسوههاى كمال» و «الگوهاى انسانيّت» و حقيقتهاى مجسّم بسنجيم ومقايسه كنيم و مطمئن شويم كه راهى را كه مىپوييم، همان است كه بايد باشد،و رو به سوى مقصد است، نه پشت به هدف! و گرنه، اگر روزى بفهميم كه تا اينجا كه آمدهايم، راه را عوضى و جادّهرا اشتباه طى كردهايم، با كدام نيرو مىتوانيم برگرديم و گذشته را جبرانكنيم؟ جلوى «ضرر» را از هر جا كه بگيرند، «نفع» است ....
مرحله پنجم: هماهنگى با اوليا (نظارت و هدايت خانواده)
«اسلام» در بُعد اجتماعى، دينِ همبستگىِ خانوادگى و اُلفت عشيرهاى است كهبا توصيههاى مؤكّد بر بزرگداشت مقام پدر و مادر، احترام به بزرگترها وديد و بازديد خويشاوندان، پيروان خود را از پراكندگى، فردگرايى و انزوا برحذر مىدارد. همانطور كه بخش وسيعى از احكام و مقررات اسلامى با رويكردتثبيت و استحكام «خانواده» وضع شدهاست؛ زيرا:
- خانواده، واحد بنيادى جامعه است؛(21)
- خانواده، آمادگاه چگونه زيستن در جامعه بزرگتر است؛
- خانواده، محل نشو و نموّ جسمانى و رشد و تعالى روحانى است؛
- خانواده، آرام بخش دائمى و عامل اساسى تسكين روح و روان و زُداينده كدورتها و جبران كننده ضعفهاى عاطفى جامعه است.
- خانواده، بزرگترين حامى مالى و پشتوانه قوى و مستمر اقتصادى افراد جامعه است.
- خانواده، به انسان شخصيّت، عزّت، شرافت، اعتبار و حيثيّت اجتماعى مىبخشد.
- در خانواده است كه نقاط قوّت و ضعف هر شخص بهطور محرمانه و محترمانهشناسايى و ارزيابى شده و به دور از افشاگرى و هتك حرمت، نقايص آن ترميممىشود.
- در خانواده است كه انسان هويت خويش را باز مىيابد و آينده خود را برهمان اساس پىريزى مىكند.
- خانواده، ملجأ افراد جامعه بوده و تنها دژ مستحكمى است كه اعضاى خود را از هرگونه خطر و آسيب مصون مىدارد.
- خانواده، يگانه كانون تجمّع است كه اعضاى آن، بىچشمداشت مادّى، با يكديگر در ارتباط بوده و در غم و شادى هم، بىتظاهر، شريكند.
- رابطه بين اعضاى خانواده، عميق، فطرى، مستحكم و پايدار است و با عواطفى سرشار بنا نهاده شدهاست....(22)
- خانواده، محل شكلگيرى ارزشها، وجه نظرها و باورهاى مختلف عقيدتى، سياسى و غيره است.(23)
- خانواده، نياز به هم زيستى انسانها را تأمين مىكند.
- خانواده، كانون نوع دوستى، تكريم شخصيّت و بروز استعدادهاى معنوى است. و بالأخره، خانواده مركز ثقل تحرّكات افراد جامعه و تنها قرارگاه مركزىانسانها در گردونه زندگى است كه فرار از آن و بريدن از خانواده، سقوط وتباهى هميشگى را در پى دارد. پس با اذعان به اين نكته مهم كه شناخت طرفين پيش از مرحله خواستگارى،ضرورت انكار ناپذير است، جا دارد كه دختر و پسر جوان، درخواست آشنايى ازطرف مقابل را به سمت خانواده سوق دهند و خط آشنايى با ديگرى را از ابتدابر روى محور مستقيم خانواده رسم كنند و از ايجاد زاويهاى هر چند كوچك،همانند گفتوگوى پنهانى تلفنى و غيره اجتناب ورزند و با صبر، متانت،بردبارى و وقار كه مطلوب همه جوانان است اجازه دهند تا اوّلين گفتوگوها وملاقاتها و مراحل ابتدايى آشنايى، بهصورت محرمانه و خصوصى امّا با هدايتو نظارت و هماهنگى اوليا و درپرتو نور خانواده طرفين شكلگيرد. با اينتوجه كه با همفكرى اوليا و مشورت اهل نظر، خود تصميم بگيرند و خود، همسرآينده را گزينش كنند. براين شيوه كه روش ميانهاى است بين دو روش افراط و تفريط (ازدواج تحميلىو ازدواج ولنگارى)، فوايد قابل توجّهى مترتب مىشود؛ از جمله: دختر و پسر مىتوانند به دور از هر نوع ترس، اضطراب، احساس گناه و جرماجتماعى، سرنوشت سرشار از اطمينان و عشق را براى آينده خود رقمبزنند. حيثيّت اجتماعى و خانوادگى هر دو طرف، براى هميشه محفوظ مىماند؛ و همراهىخانواده موجب آرامش خاطر آن دو و افزايش اعتبار آنها خواهد شد. دختر و پسر مىتوانند در سايه اين هماهنگى، از مساعدتهاى فكرى و مالىبزرگترها و تجربه خانواده و نظرهاى خيرخواهانه و مصلحت آميز آنانبهرهمند شده و به راحتى به خواستههاى منطبق بر معيارهاى از پيش تعيينشده خود، دست يابند. با فراغت و مدت زمان بيشترى، دوره آشنايى را مىگذرانند. دختر و پسر با هدايت كردن جريان آشنايى همديگر به سوى خانوادههاى خود،مراتب سپاس خويش را از زحمات بىدريغ اولياى خود اعلام داشته و به صورتعملى به شخصيّت والاى آنها ارج مىنهند و حضور آنان را در صحنه، مغتنممىشمارند. دختر و پسر با حركت در اين جاده وسط، از خطر تصميمگيرى احساساتى و هيجانى مصون مىمانند. هر يك از دختر و پسر با حفظ احترام متقابل و رعايت جنبههاى حقوقى و شخصيّتى، مراحل آشنايى را مىگذرانند. با شيوع اين روش، فضاى جامعه از آلودگىهاى اخلاق جنسى پاك شده و امنيت نواميس جامعه تهديد نمىشود. طرفين مىتوانند با اِعمال اين شيوه، ميزان اهتمام و صداقت و جدّيت يكديگررا نسبت به پيشنهاد ازدواج بيازمايند؛ زيرا چه بسا «ازدواج» هر چند كهموضوع حق و مطلوبى است امّا به ناحق، به صورت طعمهاى براى صيادان درمىآيد، و با استفاده از ساده دلى، تطميع پذيرى و زودباورى طرف مقابل و باخروج زيركانه و تدريجى از روند «آشنايى تا ازدواج»، به هوسرانى و ارضاىتمايلات به صورت نامشروع دست مىيازند . كلام استاد محترم آقاى جواد محدّثى تحت عنوان «پشت نقاب خنده» مىتواند زينت بخش اين مرحله آشنايى قرار گيرد.(24) تنها كودكان نيستند كه در كوچه و خيابان، «ماسك» مقوّايى به صورت مىزنند و چهره واقعى خود را پشتِ آن پنهان مىكنند. از اين نقابها فراوان است، در اداره و بازار و محلّ كار و محلّه زندگى؛ چهرهها، هميشه نشان دهنده باطن نيستند. در پشت قيافههاى خندان، گاهى «غمى سنگين» خفته است، پشت چهرههاى متبسّم، گاهى «عداوت»، نهفته است و «شرارت» پنهان است! اگر نگاه انسان، «دروننگر» باشد، اگر ديد انسان، قدرت تشخيص ماسك و چهره اصلى را داشته باشد، «زهرخند»هاى فراوانى را در وراى اين قيافههاى خندان و شكوفا خواهدديد.
... «از شعلههاى پرتب و سوزانِ آفتاب در روزهاى گرم، از سينه كوير، بسيار ديدهايم كه روييده، يك سراب» پس چرا سادگى؟ ... چرا فريب خوردن از هر لبخند؟ چرا افسون شدن دربرابر يك احترام و ادب ظاهرى؟ و چشمكِ فريب؟ هيچ چيز به اندازه «صداقت» نمىارزد. هيچ گوهر، به قدر «وفا» قيمتى نيست. امّا ... مىبينيد كه اين گوهرهاى ارزنده، در «بازار معاشرت»، بسيار كمياباست. چقدر قربانيان «ساده لوحى» را مىشناسيد كه «سراب» را به جاى «آب» پنداشته، در كوير سرگردانى و فريب، زندگى خود را باختهاند! وقتى «عطر ايمان» از جمعى رميده باشد، «عفونت دروغ» جاى آن را مىگيرد. گاهى بعضى اشخاص، دروغگو نيستند، بلكه «دروغ مجسّم»اند، مايه شرم انسانيّت! در دروغ آباد بىايمانى، طبيعى است كه اوضاع چنان باشد كه:
«
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
مقالات فقهی
وحقوقی
و آدرس
magalat-fegh.LoxBlog.com
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.